داستان موفقیت
بنیانگذار کانون فرهنگی آموزش قلمچی
کاظم قلمچی، در دیماه سال ۱۳۳۴، در میدان خراسان تهران متولد شد. مادر و خالههای قلمچی فرهنگی بودند، کاظم قلمچی زياد از پدر خود که حدود ۳۰ سال از او دور بوده صحبت نمیکند و بيشترين تاکيد وی بر روی نقش مادرش در زندگی اوست. او مردی است که زندگی پرحادثهای داشته و تمايل چندانی به بازگويی حوادث زندگی خود ندارد.
او مجبور بود برای کمک به مادر و برادرش تابستانها کار کند و برای دبیرستان هم سراغ مدارس شبانه برود. خودش در معدود مصاحبههایی که انجام داده است میگوید: «از دوران دبستان، تابستان که شروع میشد میرفتم سر کار. حقوقم کم بود اما بالاخره به یک دردی میخورد. سه سال آخر دبیرستان بود که دیگر کار کردن تابستانها به تنهایی کفافمان را نمیداد. همین شد که روزها کار میکردم و شبها درس میخواندم»
اولین تدریس زندگیاش در ده سالگی انجام شد. سعید شبقره، استاد معارف و یکی از همراهان دائمی کانون فرهنگی آموزش میگوید: «از ابتدا به شدت به تدریس علاقه داشت. آن طور که من از تعریفهایش شنیدهام، دوران دانشجویی با یک دوچرخه سراغ تدریس خصوصی میرفته». قلمچی سپس با تنی چند از دوستانش کار تدریس خصوصی را در آموزشگاهی با نام البرز پی میگیرد و رسما تبدیل میشود به یک معلم تدریس خصوصی.
سال ۷۲ اتفاقی مهم در تاریخ کنکور ایران رقم میخورد؛ یک حادثهی شیرین کنکوری؛ اولین آزمون به شیوهی قلمچی در زیرزمین دبستان آزادگان، خیابان بوستان چهارم در منطقه پاسداران تهران برگزار شد و نزدیک به ۶۰ نفر هم داوطلبانه آمدند و در آن شرکت کردند.
شبقره از آن روزها میگوید: «قلمچی با سرمایه زیر صفر و در واقع همان حقوق معلمی شروع کرد. ساختمان سید خندان را اجاره کرد و برای گروه بسیار کمی از داوطلبان آزمون برگزار میکرد. به گفته خودش غیر عادی به نظر میرسید بچههایی که یک عمر از امتحان فراری بودند در روز جمعه بیایند و داوطلبانه امتحان دهند!». او متوجه شده بود چیزی حدود ۷۵ درصد بچهها امکان استفاده از کلاسهای کنکور را ندارند و خودشان درس میخوانند؛ بنابراین احساس کرد بهترین حالت ممکن طراحی برنامه منظمی است که کمکشان کند تا به صورت خودآموز پیش بروند و در نوع خواندنشان نظم ایجاد کنند.
از اینجا به بعد برنامهای که قلمچی برای آیندهاش در نظر دارد، این است؛ به جایی برسد که اگر کسی نام او را بشنود، یاد آموزش به معنای کلیاش بیفتد. حالا دیگر او آرزو دارد به جایی برسد که دانشآموزان روش فکر کردن را بیاموزند و بتوانند برای خودشان برنامهریزی کنند…