بازدید خانواده بزرگ مؤسسه خیریه و قرض الحسنه شجره طیبه(حامی استعدادهای درخشان ) از آسایشگاه سالمندان صادقیه اصفهان
موی سپید تو، کتاب پربهای تجربه هاست و سینه ات مالامال از آلام زندگی. تو از غصّه ها، قصّه های بسیار شنیده ای. تو گنج رنج های روزگاری و تقویم نانوشته عبرت ها. گفته های تو روشنی بخش راه زیستنمان و چشمان کم سوی تو، ستاره های شبستانِ زندگی ماست. دست های پینه بسته ات جغرافیای دردهای زمین است و چین های پیشانی ات تاریخ مرارت های روزگار.
پشت تو را انبوه تجربه ها خمیده است و پای تو از سنگینی عبرت ها می لغزد. تو معلّم خانواده و الگوی جامعه ای. ما بر قامت به رکوع رفته تو سجده احترام می گزاریم و بر دستان پینه بسته ات، بوسه مهر می زنیم و در کلاس آموزه های زندگی تو، زانوی ادب، بغل می گیریم و خود را وامدار مهر و محبت و صفای تو می دانیم.
موهای سفیدشان را که می بینی، دلت از غم پر می شود. می دانی که زمان خواهد گذشت و تو نیز روزی، سفیدی موها را تجربه می کنی و دست هایت چروک و سوی چشمانت به ضعف می گراید. پشت تو نیز روزی خمیده می شود. دست هایت می لرزد و زیبایی چشم گیرت زیر موج چروک های صورتت جمع می شود.
تو هم روزی مادربزرگ و پدربزرگ می شوی. چشم به در می دوزی که شاید کسی بیاید و تمام لحظات تنهایی ات را پر کند. مادر بزرگ ها و پدربزرگ های تنها را دیده ای؟ دیده ای که چطور تنهایی شان را بین عکس های سال های قبل تقسیم می کنند؟ ساعت ها می نشینند و با تنها عکسی که از عزیزی به یادگار دارند حرف می زنند و ظرف احساسشان را آرام خالی می کنند. وقتی که حرف هایشان تمام می شود اندوهی بزرگ در دل هایشان لانه می کند و اشک آهسته بر روی صورتشان جاری می شود. بیایید نگذاریم پدربزرگ ها و مادربزرگ ها، اشک تنهایی بریزند.
و اینک حضورمان در این سرزمین مقدس چه زیبا بر صفحه تاریخ خانواده بزرگ شجره طیبه نوشته شد.